مقدمه:
اگر بتوان گفت که هدف اصلی و اساسی آهنگسازان از تولید یک قطعه موسیقی ارایه و اشاعه مفهومی خاص و معین است که باید محسوس افتد و کارآیی فرهنگی – اجتماعی پیدا کند، به سادگی نمیتوانیم گفت که معماران هدفی مشابه را دنبال میکنند؛ معماران دست اندرکارهایی دارند که ، از دو بابت، آنان را در سرزمینی دگر جای میدهد: اول، جنس یا ذات مواد اولیه کارشان، آنان را وا میدارد که به طیف متفاوتی از ویژگیهای شکلی مشغول شوند؛ دوم، وجه کاربردی معماری است که ، معمولاً بار معنوی و مفهومی صریح یا بیواسطه ای را نمیپذیرد. هرگاه از این دو سو به معماری بنگریم، آن را مقولهای جدا از موسیقی مییابیم و نیازی به کنکاش در زمینه تشابه ها و تقارنهایی نمییابیم که میان این دو رشته وجود دارند. و آنچه ما قصد کاوش و شناخت اش را داریم آن است که از همین دو به معماری بنگریم و آنچه را که میتواند وجوه مشترک این دو باشد – در کلیات و اهداف و در چگونگی زاده شدن شکل یا فرم – بنمایانیم. جای یادآوری است که در این بخش، تنها از دیدگاه روند آفرینش فرم موضوع را پی میگیریم و گفتگوی بعدی مان را به روند شکل گیری این دو گونه فرآورده هنری اختصاص میدهیم.
در میان معماران بسیاراند پژوهشگرانی که به نقش زیبایی شناختی معماری باور دارند و از این دیدگاه به فضای ساخته شده مینگرند؛ نزد آنان، هم گزینش مواد یا مصالح اولیه و هم شکلی که – در نهایت و در عالم عینیات – به اینها داده میشود، دارای بار ارزشی است (و یا تواند بود) و از سوی دیگر نیز در بسیاری از منابع قدیمی و امروزی میخوانیم که معماری، در وجه کلی یا در تمامیت کالبدی اش، آنگاه که به مثابه موجودیتی که از هماهنگی و وحدت برخوردار است به قصدی معنوی ساخته شده و خود نمایاننده و نقل کننده مفهومی (یا مفهومهایی) معین است که از راه شکل آن درک یا احساس تواند شد. از دیدگاه ما نیازی به آن نیست که در تائید وجود باورهایی در دو موردی که گفتیم به ذکر مآخذ بپردازیم و تنها این نکته را یادآور میشویم که نقد هنری، از اعصار بسیا ر دور تا امروز، معماری را به مثابه فرآورده معنوی پرباری شناخته است که ، هم در کلیت یا جامعیت کالبدی اش و هم در بخشهایی از این، هم از برون و هم در فضاهای فرعی و اصلی دروناش، میتواند نقل مفهوم و معنا کند؛ خواه به بیانی نمادین و خواه به بیانی قراردادی. اما این که فرم فضای ساخته شده به مقیاس معماری چیست و چگونه تعریف میشود، موضوع دگری است و میتواند در تقارن با آنچه درباره موسیقی عرضه شد به اختصار مورد توجه قرار گیرد.
ضمن یادآوری این که امروزه در سطح جهانی ادبیات گسترده و ژرفی را در شناخت و نقد معماری در دسترس داریم، بیجا نیست این نکته را نیز خاطر نشان کنیم که ، ناقدان معماری، به ندرت یک اثر معماری را به شیوه علمی و با نقل مستقیم تمامی داده هایی که مورد شناخت و ارزیابی قرار میدهند روی کاغذ آوردهاند؛ داده های خبری و تحلیلی بسیاری را امروزه در منابع گوناگون مییابیم که ، در تائید یا رد نظریهای معین به میان آورده شدهاند اما تمامی آنچه را که باید بتوان خواند تا به شناخت تحلیلی و جامع یک بنای خاص دست یافت در دسترس نیست، مگر بسیار نادر : چه ادبیات معماری اروپای غربی را بکاویم چه در پی شناخت معماریهای هند و ژاپن و جز اینها باشیم. اما، یکی از موارد نادری که گفتیم، میتواند در این نقطه از نوشتارمان مورد بهره وری قرار گیرد.
معماران از زمانهایی بسیار دور در این اندیشه بوده اند که چگونه تصورهای هنری- فنی خود را به دیگران انتقال دهند و نیز چگونه خواهند توانست به تصورهای معماران دیگری راه یابند که فرآورده خاصی را تناور کرده اند : بنایی را به شکلی معین ساخته اند که میخواسته هم اندیشه های آنان و هم داده های هنری – فرهنگی محیط را بنمایاند.
توان گویایی موسیقی در شکلهای موسیقی نهفته و توانهای گویایی معماری نیز در گرو شکل خاصی است که – از راه آن – فضای کالبدی به بیان چیزی توفیق مییابد، سوای کاربریها و فنونی که در موجودیت اش نهفته. در پس شکلها، در موسیقی و در معماری، میتوانیم به ویژگیهایی پی بریم که، در یک بیان کلی، آنها را احساس شادی و احساس فروتنی، احساس آرامش و احساس وقار، احساس هیجان و احساس جاذبه، احساس اندوه و احساس یکنواختی، احساس عظمت و احساس شکوه و جز اینها مینامیم.
دانسته شده است که هنرها، هر یک با ابزارهای خاص خود، به شکلی دیگر متظاهر میشوند و هرگاه انسان بتواند با یافتن ابزاری نو بر ارگانهای حسی بدن تاثیرگذاریهایی جدید داشته باشد، هنری هشتم را به وجود میآورد؛ و دانسته شده است که احساسهای پرشماری میتوانند از ترکیب و همکاری همزمان دو یا بیش از دو حس (شنوایی و چشایی و بینایی و بویایی و بساوایی) به وجود آیند، چنان که اشارات معلم ثانی ابونصر فارابی نشان داده و چنان که «پاولف» و دیگران نشان میدهند و آنچه اینان عنوان میدارند، در حقیقت امر، جز دعوتی بر غور در این زمینه نیست که ، در بازشناسی نظامی که طبیعت انسان نامیده میشود، جویای شناخت رمز و رازهایی شویم فرای آنچه از شناخت مکانیکی یا از فیزیولوژی بدن انسان حاصل شده است.
+
سلام
سخنی از بزرگان معماری
حمام کریم خان زند
سرپناه
اشنایی با شغل معماری
بعد و انواع گوناگون اثر هنر
بعد و انواع گوناگون اثر هنر
بعد و انواع گوناگون اثر هنر
بعد و انواع گوناگون اثر هنر
بعد و انواع گوناگون اثر هنر
[عناوین آرشیوشده]